مهرسامهرسا، تا این لحظه: 10 سال و 11 ماه و 20 روز سن داره

برای بزرگی خورشید تابان زندگیمان ، مهرسا

سلامی دوباره

سلام دختر گلم اومدم از این روزات حرف بزنم مهربون مامان دختر گلم  هنوز خیلی نمی خندی  باید من و بابایی کلی باهات بازی  کنیم و برات شکلک   در بیاریم تا بخندی عاشق باباتی هر وقت باهات بازی می کنه ذوق می کنی   و می خندی کلاً شبا بیشتر از روزا بیداری بابا می گه مهرسا برا این که منو بیشتر ببینه روزا می خوابه تا شب بتونه بیدار بمونه مهرسایی بابا راست میگه؟ وای که تو چقد بابایی رو دوست داری راستی من برات هر شب شعر می خونم کتاب شعرتو خیلی دوست داری بهش با ذوق نگاه می کنی و رو تصویراش دست می کشی تازه این روزا یاد گرفتی دستاتو به هم نزدیک میکنی و بهشون نگاه می کنی و با دستات هم خیلی بازی می کنی تو این پست چند...
6 شهريور 1392

سه ماهگی

مهرسای عزیزم ماهه شد           مهرسای من از این که روز به روز بزرگ و بزرگتر میشی خیلی خوشحالم ولی خوب مامانی میدونم وقتی بزرگ بشی دلم برای این روزات تنگ میشه  برا همینم قدر این لحظه ها رو می دونم و دارم ازشون لذت می برم دخترم تو تمام زندگی من و بابایی شدی هر روز به خاطر داشتن تو خدارو شکر می کنیم   ...
2 شهريور 1392

دو ماهگی مهرسای گلم

    دختر قشنگم مهرسای مامان دو ماهگیت مبارک عزیزم   مهرسا دخترم تو این دو ماهی که به زندگی من و بابایی پا گذاشتی زندگیمون رنگ و بوی دیگه ای گرفته درسته بچه داری خیلی سخته ولی من اصلاً خستگی رو حس نمی کنم و با تمام وجود ازت مراقبت می کنم اونقد دوست دارم و بهت وابسته شدم که وقتی خوابت طولانی میشه میام بغلت می کنم و تو رو به سینم فشار میدم این روزا خیلی روزای خوبیه خدارو بارها به خاطر داشتن تو شکر می کنم من و بابایی برای حرف زدنت خندیدنت لحظه شماری می کنیم در ادامه مطلب کارای مهرسا جون تو دو ماهگی تو این ماه تو دیگه من و بابایی رو کامل می شناسی و من وقتی میرم توی آشپزخونه با چشمات منو دنبال می کنی ...
2 تير 1392
1